در حوزه دیپلماسی موج گسترده رفتوآمدهای دیپلماتهای اروپایی و آمریکا به پایتختهای یکدیگر، پس از نشست ناموفق 1+5 در نیویورک افزایشی چشمگیر یافته است.
مهمترین اتفاق در حوزه دیپلماسی سفر هفته گذشته بنیامین نتانیاهو- نخستوزیر رژیم صهیونیستی- به برلین بود. اگر چه زمان این سفر آنگونه که مقامات اسرائیلی گفتهاند از 2 سال پیش برنامهریزی شده بود اما با توجه به شکست اجلاس 1+5 در نیویورک، تهران محور رایزنیهای مرکل- نتانیاهو قرار گرفت.
پس از پایان سفر نتانیاهو به برلین بود که رسانههای آلمانی به نقل از منابع مطلع گزارش دادند که نخستوزیر رژیم صهیونیستی در سفرش تلاش کرد تا مسئولان آلمانی و برخی دیگر از متحدان اروپایی خود را قانع کند تا درصورت اجازهندادن ایران به بازرسان سازمان ملل برای بازدید گستردهتر از تأسیسات هستهای، با جلب حمایتهای بیشتر، شرایط لازم برای اعمال تحریمهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی را فراهم سازد. مارک رگف، سخنگوی رژیم صهیونیستی، هم مسئله مورد بحث در مذاکرات برلین را فشار بینالمللی روی ایران اعلام کرد.
مهمترین ادعایی که صهیونیستها در برابر برنامه صلح آمیز هستهای ایران در چند سال گذشت بارها تکرار کردهاند، ادعای نظامی بودن این برنامه است؛ امری که بارها از سوی مقامات مختلف سیاسی و نظامی کشور و بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی رد شده است.با این وجود اما رهبران صهیونیست در دیدارهای خود با مقامات مختلف کشورها میکوشند با سندهای جعلی و ادعاهای نادرست، مسیر هستهای ایران را نظامی نشان دهند.
هفته گذشته و در کشاکش کشورهای موافق و مخالف تحریم ایران در اجلاس 1+5، ایهود باراک - وزیر دفاع رژیم صهیونیستی- مدعی شد که ایران از فناوری ساخت سلاح هستهای برخوردار خواهد شد. در طول سالیان گذشته این شاید دهمین باری باشد که مقامات سیاسی- امنیتی رژیم اشغالگر قدس، زمانی برای دستیابی ایران به سلاح هستهای معین میکنند تا جهان را از ظهور قدرت هستهای دیگری بیم دهند.
اینگونه بهنظر میرسد که اسرائیل از ابتدای طرح پرونده اتمی ایران در مجامع جهانی در 2 فاز تهدید به حمله نظامی و رایزنیهای دیپلماتیک، اقدامات خود علیه تهران را در پیش گرفته است. در بعد نظامی رسانههای این رژیم به نقل از منابع مختلف تهدید به بمباران اتمی تأسیسات هستهای ایران کردهاند؛ موضوعی که به نظر فقط خیالپردازی رژیم تلآویو میتواند باشد زیرا ایران بارها اعلام کرده است که رژیم صهیونیستی با این تهدید فقط میخواهد کشورهای غربی را وادار به موضعگیری سختتری نسبت به جمهوری اسلامی ایران کند. این امر اگرچه با واکنش متقابل تهران به انتقامی سخت از اسرائیل درصورت بروز حمله نظامی، روبهرو شده است ولی هرازچندگاهی در دستور کار رسانهای غرب قرار میگیرد.
تلاش دیگری که کشورهای غربی برای فشار به ایران انجام دادهاند ادعای پاسخ منفی ایران به پیشنهاد آژانس برای مبادله مرحلهای سوخت اتمی بود. این در حالی است که پیشنهاد تبادل مرحلهای سوخت اساسا نه پیشنهاد غربیها و آژانس بلکه پیشنهاد ایران بوده است؛ پیشنهادی که همچنان با سکوت غربیها مواجه است و آنها فرافکنی و جنگ رسانهای در این باره را به پاسخی در این ارتباط ترجیح دادهاند.
بنابر ادعای رسانههای غربی و به نقل از دیپلماتهای ناشناس، ایران بهطور رسمی بخشهای کلیدی معامله حاوی ارسال مواد برای پروسه تولید سوخت را رد کرده است. بنا بر این ادعا، دیپلماتهای یادشده که خواستهاند نامشان بهدلیل محرمانه بودن اطلاعات فاش نشود گفتهاند که ایران در تسلیم بستهاش، پیشنهاد کرد که مبادله اورانیوم غنی شده در خاکاین کشور و بهطور همزمان انجامشود.
ادعای پاسخ ایران که توسط رسانههای غربی بهطور گسترده مورد پوشش قرار گرفت و تحلیلهای گستردهای هم درباب آن روی خروجی این خبرگزاریها قرار گرفت در حالی است که ایران اساسا پاسخی به آژانس نداده است. از سوی دیگر پیشنهاد تبادل مرحلهای سوخت همانگونه که اشاره شد همچنان روی میز دیپلماتهای اروپایی خاک میخورد و ارادهای مبنی بر پاسخ به ایران از سوی غرب مشاهده نمیشود.
علاوه بر فشارهای شدید دیپلماتیک و جریانسازیهای رسانهای، غربیها میکوشند چینیها را هم با ترفندهای مختلفی به همکاری با دیگر اعضای 1+5 قانع کنند. آمریکا و کشورهای غربی امیدوارند حمایت روسیه از افزایش فشار بر ایران بتواند چین را بهعنوان یک کشور دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متقاعد کند تا دست از متوقف کردن اقدامات تنبیهی جدید علیه ایران بردارد. نکته اینجاست که چین با اعزام یک نماینده سطح پایین به مذاکرات 1+5 در نیویورک مخالفت خود را رسماً با اعمال تحریمهای جدید علیه ایران اعلام کرد و همین امر نیز موجب شد تا این نشست تقریبا بدون نتیجه پایان یابد. با این حال دیپلماتهای اروپایی همچنان بارقههایی از امید را در رفتار چینیها در قبال پرونده ایران جستوجو میکنند.
مهمترین استدلال آنها تمایل چینیها به رفتار در چارچوب 1+5 و باقی ماندن در این گروه است. به باور این طیف، تمایل چین به ادامه شرکت در گفتوگوها درخصوص تحریمهای ایران به این معنی است که پکن مشتاق است همچنان با این گروه بماند و ممکن است تحت حمایت روسیه متقاعد شود که اقدامات تنبیهی جدید علیه ایران را وتو نکند. بر خلاف چین که صراحتا مخالفت خود را با اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران اعلام کرده است، روسیه به وضوح گفته است که از دور چهارم تحریمها علیه ایران و البته نه با تحریمهای شدید، حمایت میکند.
با این حال نمیتوان سایه سنگین اختلافات اعضای 1+5 در قبال نوع رویکرد به مسئله هستهای ایران را نادیده گرفت. با وجود تلاش آمریکا و غربیها برای یکدست نشان دادن مواضع گروه 1+5 در قبال ایران، اخبار و تحلیلهایی که از میان رسانههای کشورهای عضو این گروه منتشر میشود، از وجود اختلاف نظرهای شدید میان اعضای این طیف حکایت دارد. چینیها در ماهی که ریاست شورای امنیت را برعهده داشتند، مخالفت خود را با تحریم ایران صریحا اعلام کرده و مانع بحث برای تنظیم قطعنامه جدید علیه ایران شدند.
شدت مخالفت چینیها با تحریم ایران تا آنجاست که بعضا برخی چهرههای تندرو در کشورهای عضو 1+5 یا اسرائیلیها پیشنهاد دادهاند که سایر اعضای این گروه بدون چین راه تحریم ایران را بپیمایند. با توجه به دارا بودن حق وتو، بعید است تحریم ایران این بار راهی در شورای امنیت داشته باشد. ذکر این نکته ضروری است که قدرتهای بزرگ از چینیها کاملا ناامید نیستند و آنگونه که از سخنان دیپلماتهای این کشورها فهمیده میشود، آنها امیدوارند تحت شرایطی چین را راضی به مشارکت در فرایند تحریم ایران کنند.
آمریکا و متحدانش امیدوارند تا چین از ترس منزوی شدن، از مخالفت با تحریم ایران صرفنظر کند و بدین ترتیب گروه 1+ 5 بتواند به توافقی بر سر برنامه هستهای ایران برسد. رایزنیهای اعضای 1+ 5 پس از شکست نیویورک همچنان ادامه دارد. اینکه آیا بتوانند به توافقی مشترک برسند یا خیر چندان مشخص نیست. معلوم هم نیست که چینیها تاکجا حاضر به مخالفت با تحریم ایران باشند و آیا رأی آنها هم مانند روسیه قابل معامله است یا خیر؟
آمریکا و متحدان اروپایی این کشور در گروه 1+ 5 در ماه فوریه که ریاست دورهای شورای امنیت به فرانسه محول خواهد شد، بحث درباره تحریم ایران و تصویب قطعنامهای علیه این کشور را از سرخواهند گرفت. باید دید آن وقت چه خواهد شد.